فاطمه جونی مافاطمه جونی ما، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

جیگر بابا فاطمه

بدون عنوان

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم …صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی… وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی… وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم… صبحانه مو آماده کردی و برام آوردی. پیشونیم رو بوسیدی و گفتی بهتره عجله کنی… داره دیرت می شه… وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم… بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری.بعد از کارت زود بیا خونه… وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی. باشه عزیزم ولی...
18 مهر 1395

ذی الحجه

اعمال مشترک دهه اوّل ماه ذی الحجه مجموعه: اعمال مستحبی     امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: پدرم حضرت امام باقر(علیه السلام) به من فرمود: پسرم! در دهه نخست از ماه ذى الحجّه، هر شب میان نماز مغرب و عشا این دو رکعت نماز را ترک مکن: در هر رکعت سوره حمد و سوره قل هو الله را مى خوانى، پس از آن این آیه (آیه 142 سوره اعراف) را مى خوانى:   وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً، وَ أَتْمَمْناها بَعَشْر، فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ و ما با موسى سى شب وعده گذاشتیم سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم به این ترتیب میعاد پروردگارش (با او)   أَرْبَعینَ لَیْلَةً، وَ قالَ مُوسى لاَِخیهِ هارُونَ اخ...
20 مهر 1392

اولین قرآن خوندن

دختر گلم الان که دارم این مطلب وبرات میزارم تقریبا دوسال و چهارماهته یه شعری به اسم {به طه به یاسین}هست که درمورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه خونده شده توبااون زبون قشنگت بااون حرف زدن قشنگت میخونی تازه ازخودت صدای آهنگ رو هم درمیاری مامان قربون دخترنازش بره.البته این پستو برای این گذاشتم که یه چیز بهتر وبگم اونم اینکه سوره ی توحید رو خیلی ناز میخونی .امشبم که خونه مادر بودیم باباحاجی یه ٥هزاری ومادرهم یه روسری ابی بهت دادنداینا اولین جایزه های قرآن خوندن دختر گلم  بودالبته دیشب هم بابایی بهت جایزه داد.گفتم آبی چون اولین رنگی که گفتی آبی بود.دست بردار هم که نبودی همه چی رو میگفتی آبیه .الان صورتی زردقرمز بقیه رنگاروهم میگی بعضیار...
20 مهر 1392

زیارت ضامن آهو

سلام دخترگلم آخرین سفرتابستانی درسال92 به مشهد مقدس بود .دوسال بودامام رضاعلیه السلام مارو نطلبیده بود.یعنی از آخرین دفعه که باآقاجون خدابیامرز رفته بودیم تا الان .قسمت شد یه سفردسته جمعی بریم. مامانی&بابایی&خاله فاطمه که دررفت وبرگشت باهم بودیم.همه با خانواده عموحسین&عمه معصومه&آقامجیدپسرعمه فاطمه&البته مامانی بابا هم باعموحسین همراه بود. همه ی این خانواده ها ازتهران با هم اومدن.بگم که ولادت امام رضا علیه السلام مشهدبودیم . خیلی سفرخوبی بودوخیلی شلوق. تومشهد یه سر رفتیم منزل سمیرا عمه اقدس آخه یه آپارتمان تومشهد خریدن اینم محمدکیان پسرشه   ...
16 مهر 1392

جشــــــــــــــــن آســــــــــمانی

              چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان شادی زهرا(س) و علی (ع)پیداست از لبخندشان لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان سالروز نورانی ترین پیوند آسمانی مبارک  پیوند ملکوتی آقا امیر المومنین علیه السلام و حضرت فاطمه زهرای مرضیه سلام الله علیها برهمه ی مسلمین مبارک               ...
16 مهر 1392